کد خبر: ۷۸۰۹
۰۲ دی ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۰

دانش‌آموزان روستای دهشک برای اولین بار به زیارت رفتند

برنده‌شدن بچه‌های مدرسه شهید جهانی روستای دهشک در مسابقه نشریه‌دیواری، سرویس رایگان رفت‌وبرگشت را برایشان مهیا کرد تا برای اولین بار بتوانند به زیارت حرم امام رضا(ع) بروند.

 شاید ۳۰ کیلومتر برای پیمودن مسیری که به حرم منتهی می‌شود، فاصله چندانی نباشد، اما گاه همین فاصله در پیچ‌وخم نداشته‌های زندگی، آن‌قدر طولانی می‌شود که حسرت چندین‌ساله زیارت را بر دل اهالی یک روستا می‌گذارد؛ حسرتی که بچه‌های دبستان شهیدجهانی هم با آن بیگانه نیستند.

تنها راهی که این دانش آموزان در طول سال‌ها برای فروکش‌کردن حسرتشان می‌شناختند، قاب تلویزیون و مشاهده عکس‌های ضریح حضرت بوده است، اما برنده‌شدن بچه‌های مدرسه در مسابقه نشریه‌دیواری، مهیا‌شدن سرویس رفت‌وبرگشت رایگان و تصمیم مسئولان مدرسه برای اختصاص سهمیه برای بردن بچه‌ها به حرم مطهر امام رضا (ع)، راه جدیدی پیش پای بچه‌های مدرسه گذاشت و خاطره‌ای فراموش‌نشدنی برایشان رقم زد.   

 

نشریه دیواری سحرآمیز

همه‌چیز از یک مسابقه ساده نشریه دیواری آغاز شد؛ مسابقه‌ای که شاید خیلی از ما در دوران کودکی آن را تجربه کرده‌ایم، اما این مسابقه برای بچه‌های روستای دهشک، ارمغان دیگری داشت. «دهشک» روستایی است در چهارکیلومتری محدوده منفصل توس که جزو منطقه شهری محسوب نمی‌شود و درنتیجه بچه‌های مدرسه آن هم اجازه شرکت در مسابقات شهرداری را ندارند.

اما انصراف یکی از محلات محدوده منفصل توس، این فرصت را دراختیار دانش‌آموزان دبستان شهید جهانی قرار داد تا شانسشان را برای شرکت در مسابقه نشریه دیواری که در ایام دهه فجر برگزار می‌شد، امتحان کنند. علی گلی، کارشناس اجتماعی ناحیه‌۳ منطقه‌۱۲ می‌گوید: «با انصراف محله خطایان (که جزو محلات محدوده شهری است) از شرکت در مسابقه نشریه دیواری، با‌توجه‌به اینکه بسیاری از دانش‌آموزان این محله به مدرسه شهید جهانی واقع‌در روستای دهشک می‌روند، معاونت فرهنگی منطقه‌۱۲ تصمیم گرفت شانس شرکت در مسابقه نشریه دیواری را به دبستان شهید جهانی بدهد.»

خوشبختانه بچه‌های کلاس ششم این دبستان به نحو احسن از شانس خود استفاده کرده و با ایده‌های خلاقانه‌ای که در نشریه دیواری‌شان به کار بردند، توانستند رتبه دوم مسابقات را از آن خود کنند. علاوه‌بر جایزه نقدی که به دانش‌آموزان برتر تعلق گرفت، شهرداری جایزه‌ای را به‌عنوان تشویقی به مدارس برتر اهدا کرد. این جایزه شامل سرویس رایگان رفت‌و‌برگشت برای اردویی یک‌روزه بود.

 

دانش‌آموزان دبستان شهید جهانی روستای دهشک سرانجام به پابوسی آقا رفتند

 

زیارت دسته‌جمعی

شاید ۳۰‌کیلومتر برای رسیدن به حرم مطهر راه زیادی نباشد، اما مشکلات مختلفی که در زندگی اهالی روستای دهشک وجود دارد، موجب شده حسرت زیارت امام رضا (ع) بر دل بسیاری از بچه‌های این محله بماند و برخی از آنان حتی یک‌بار هم به زیارت امام رضا (ع) نرفته باشند.

به همین دلیل مهیا‌شدن سرویس رایگان رفت‌و‌برگشت، مسئولان دبستان شهید‌جهانی را بر آن داشت تا این سرویس را به زیارت حرم مطهر امام رضا (ع) اختصاص دهند و ۱۶۰‌دانش‌آموز دختر و پسر این مدرسه شش‌کلاسی مختلط را به‌وسیله چهار دستگاه اتوبوس به زیارت حرم مطهر امام رضا (ع) ببرند.  

 

دعوت به سفره حضرت

عزیزی، یکی از معلمان دبستان شهید‌جهانی، حکایت میهمان سفره حضرت‌شدن دانش‌آموزان را این‌طور شرح می‌دهد: وقتی بحث بردن دانش‌آموزان به حرم پیش آمد، در دفتر مدرسه صحبت‌هایی شد مبنی‌بر گرفتن ژتون غذای حرم برای دانش‌آموزان.

من گفتم: حالا که بسیاری از این بچه‌ها را برای بار اول یا دوم و سوم به حرم می‌بریم، چه خوب می‌شد اگر می‌توانستیم آن‌ها را میهمان سفره حضرت کنیم. البته با‌توجه‌به زیادبودن تعداد دانش‌آموزان (۱۶۰ نفر) امید چندانی نداشتیم. با‌این‌حال با ناامیدی و بدون اینکه نام مسئول خاصی را بدانیم، نامه درخواستمان را نوشتیم.

با وجود تعداد زیاد بچه‌ها، مسئولین یاری کردند و همه دانش‌آموزان آن روز ناهار را مهمان حضرت بودند

قرار بود یکشنبه بچه‌ها را به حرم ببریم. پنجشنبه رفتم حرم و از امام رضا (ع) خواستم دل بچه‌ها را نشکند. پس‌از اندکی زیارت‌نامه به‌دست وارد قسمت خدمات زائر و رفاه زائران حرم شدم. کمی از روستای دهشک برایشان گفتم و تأکید کردم ما ۱۰‌دانش‌آموز داریم که تا‌به‌حال حرم نیامده‌اند.

بقیه هم بار دوم یا سومی است که به حرم می‌آیند. اما حرف آن‌ها این بود که غذای حرم به زائران اختصاص دارد، نه مشهدی‌ها. کمی صحبت کردیم و سرانجام امام رضا (ع) یاری کرد و توانستم قانعشان کنم که برای ۱۶۰ دانش‌آموز مدرسه فیش غذا بدهند.  

 

ممنون که حرف دلم را می‌شنوی

«انتظار داشتم برای یک بار هم که شده حرم زیبای آقا علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) را ببینم و من هم کنار ضریحش اشک بریزم. این خبر خوش را بالاخره شنیدم؛ خبر رفتن به حرم امام هشتم. امام رضا (ع)؛ به خودم امیدوار شدم که به من هم نگاه می‌کنی.

حالا می‌فهمم که حرف دل همه را می‌شنوی و بعضی‌ها را می‌طلبی و بعضی‌ها را هم برای بعد می‌گذاری. خوشحالم من هم بالاخره یکی از همان آدم‌هایی شدم که نه‌تن‌ها به حرم که به سفره غذایت هم دعوت کردی. همیشه منتظر این بودم که غذای متبرک شما را بخورم...»

این بهترین توصیف از زبان یکی از دانش‌آموزانی است که پس‌از ۱۰ سال برای اولین‌بار سعادت زیارت حرم مطهر نصیبش شده است. او پس‌از «طلبیده‌شدن» با زبانی دلنشین شکرگزاری‌اش از امام رضا (ع) را روی کاغذ می‌آورد؛ «عکس‌های حرم رو تو تلویزیون دیده بودم، اما از نزدیک خیلی واقعی بود...».

«دخترخاله‌ام برام تعریف کرده بود، اما خودم تا‌به‌حال ندیده بودم. گنبدش واقعا طلایی بود...» این هم نمونه‌ای دیگر از دل‌نوشته‌های دانش‌آموزان دبستان شهید جهانی است.

 

بچه‌های آسمان

ارتباط عمیقی را که در همین دیدار کوتاه میان بچه‌ها و امام رضا (ع) شکل گرفته، به‌راحتی می‌توان در کلام و نوشتارشان یافت. چقدر راحت و بی‌ریا با امام رضا (ع) حرف می‌زنند. برای شفای بیماران دعا می‌کنند، آزادی زندانیان را از او می‌خواهند و حتی برای پالتو گمشده‌شان از امام رضا (ع) یاری می‌جویند.

در قسمتی از یادداشت یکی از بچه‌ها می‌خوانیم: «آن روز صبح زود بیدار شدم. حس خوبی داشتم. به طرف مدرسه راه افتادم. وقتی رسیدم با هم‌کلاسی‌هایم در‌مورد امام رضا (ع) صحبت کردم. سوار اتوبوس شدم. من خوشحال و خندان بودم. به‌نوبت ایستادیم تا داخل حرم شویم.

حس عجیب و خوبی در درونم بود. نمی‌دانم چرا هیچ‌وقت این‌جور نبودم. اما این حس خوب زیاد طول نکشید. خبری به من رسید که اتوبوسی که ما لباس‌هایمان را در آن گذاشته‌ایم رفته است. من تمام حس‌های خوبم از یادم رفت. وقتی جلو حرم برای زیارت رفتم، چشمانم پُر از اشک شد. فکر نمی‌کردم حرم برایم این‌طور شود. با تمام وجودم از امام رضا (ع) خواهش کردم که تو رو به خدا پالتویم پیدا شود.

باور نمی‌کنید که چقدر از درون ناراحت بودم. از ناهار هم چیزی نفهمیدم و همه آن را به خانه بردم. وقتی به خانه برگشتم، بعد‌از چند‌دقیقه خبر آمد که لباسم پیدا شده و امام رضا (ع) حاجت من را روا کرده است. از امام رضا (ع) ممنونم و امیدوارم دوباره من را بطلبد.»

این یادداشت صمیمی و کوتاه به‌خوبی نشان دهنده اوج قدرشناسی کودکانی است که بر‌خلاف کودکان امروزی، قدر داشته‌هایشان را می‌دانند و برای از‌دست‌دادن پالتویی که احتمالا به‌سختی تهیه شده است، این‌قدر غمگین می‌شوند. بیراه نیست اگر این بچه‌ها را «بچه‌های آسمان» بنامیم؛ بچه‌هایی که بعد‌از مدت‌ها حرم‌رفتن، تمام خواسته و دغدغه‌شان به شفای بیماران و دعا برای خانواده خلاصه می‌شود، نه داشتن پلی‌استیشن، تبلت و...

 

دانش‌آموزان دبستان شهید جهانی روستای دهشک سرانجام به پابوسی آقا رفتند

 

وقتی بچه‌ها به ما درس زندگی می‌دهند

وقتی سخن از نیکوکاری به میان می‌آید، ذهن، چون چرتکه، آماده شمردن عدد و رقم می‌شود، اما برخی بخشش‌ها آن‌قدر بزرگ است که ماشین حساب‌های پیشرفته هم از محاسبه آن عاجز است. عزیزی، معلم دبستان شهید جهانی از درس زندگی می‌گوید که دانش‌آموزان شهید‌جهانی با بخشش خود به او آموختند.

این معلم مدرسه می‌گوید: خیلی‌ها آرزوی خوردن غذای حضرت را دارند و برای برخی این فرصت تا آخر عمر هم مهیا نمی‌شود. دانش‌آموزان دبستان شهید‌جهانی هم از دیگران مستثنا نیستند و شاید بیشتر از هر‌کسی، قدر فرصتی را که برایشان مهیا شده، می‌دانند.

اما وقتی ظرف‌های غذا را جلوی آن‌ها گذاشتیم، دیدم تقریبا همه بچه‌ها دو قاشق بیشتر از غذایشان نخوردند و بقیه را کنار گذاشتند تا خانواده‌شان را هم در این غذای متبرک سهیم کنند. در این‌میان، بخشش چند تن از کودکان تأثیر عمیقی بر ما گذاشت. بیرون در میهمانخانه حضرت، خانمی ایستاده بود و از بچه‌ها می‌خواست غذایشان را به او بدهند. چند تن از بچه‌ها هم به‌محض شنیدن درخواست آن خانم با‌وجود آنکه دوست داشتند غذایشان را برای خانواده‌شان ببرند، غذا را بخشیدند.

من با‌توجه‌به اینکه می‌دانستم اغلب خانواده‌های این بچه‌ها هم تا‌کنون غذای حضرت را نخورده‌اند، با عصبانیت به بچه‌ها گفتم: چرا غذایتان را به آن زن دادید و برای خانواده نبردید؟ پاسخ بچه‌ها واقعا تأثیرگذار بود. آن‌ها با حالتی معصومانه گفتند «خانم، مگر کمک به نیازمندان کار خیر نیست و ثواب ندارد؟» این پاسخ بچه‌ها، ما را شرمگین کرد و بزرگ‌ترین درس زندگی را به ما آموخت.

 

آن روز تمام روستا مهمان امام رضا (ع) بودند

این معلم مدرسه در ادامه می‌گوید: در‌واقع با رفتن بچه‌های روستا به حرم و دریافت ژتون غذا تنها این بچه‌های مدرسه نبودند که میهمان غذای حضرت بودند؛ بلکه کل روستا از این غذای تبرک خوردند. حتی مستخدم مدرسه‌مان، غذایش را به چند قسمت مساوی، تقسیم و آن را میان نیازمندان روستا توزیع کرد.  

 

گفت و شنودی کوتاه با بچه‌های خیّر دبستان شهید جهانی

امیررضا غفاری، مهدی کیانی، موسی‌الرضا خوشدل، محمدحسین تلخی و محمد‌جواد سید، از‌جمله دانش‌آموزانی بودند که برای اولین‌بار غذای حرم را می‌خوردند، اما آن‌ها این غذا را به‌تن‌هایی نخوردند و سهمشان را با نیازمندان تقسیم کردند.

امیررضا غفاری می‌گوید: وقتی شنیدم قراره غذای حرم رو بخوریم، خیلی خوشحال شدم. من چند قاشق بیشتر نخوردم و بقیه‌اش را برداشتم تا برای خانواده‌ام بیارم،  ولی وقتی اومدیم بیرون یه خانم گفت بچه‌ام مریض و گرسنه‌اس؛ غذاتو میدی به بچه‌ام؟ منم دادم. آخه تو «حکایت آفتاب» که آقایی در حرم برایمان تعریف کرده بود، گفت که نبات حرم هم تبرکه.

ما نبات داشتیم؛ همون رو به‌عنوان تبرک بردم برای خانواده و بقیه غذام رو دادم به اون خانم نیازمند. خانم خیلی خوشحال شد و برای ما دعا کرد. من همون‌جا از امام رضا (ع) خواستم به فقیر‌ها کمک کنه که وضعشون خوب بشه و سایه پدر و مادر هم همیشه روی سرم باشه.  


- از کی شنیده بودی که کمک به نیازمندان ثواب داره؟
از حاج‌آقا عالمی شیخ روستامون.

- حرف اون خانم رو باور کردین؟ شاید دروغ گفته باشه بچه‌ش مریضه تا غذای شما رو بگیره؟
 ما حرفش رو باور کردیم؛ اگه کسی واقعا نیاز نداشته باشه دلیلی نداره بیاد تو حرم دروغ بگه!

- قبل از این باز هم به کسی کمک کرده بودی؟
یکی تو روستامون هست که فقیره؛ من لباس‌هایی رو که لازم ندارم، می‌دم به اون.

* این گزارش پنج شنبه، ۲۰ اسفند ۹۴ در شماره ۱۳۸ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.

ارسال نظر